جدول جو
جدول جو

معنی ابن صاعد - جستجوی لغت در جدول جو

ابن صاعد
(اِ نُ عِ)
یحیی بن محمد بن صاعد، مولی المنصور، مکنی به ابومحمد. وفات 318 ه. ق. از اوست: کتاب السنن. کتاب المسند. کتاب القرأات. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ)
تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی. مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است: اخبارالخلفاء و آن در مصر به طبع رسیده. اخبارالمصنفین. اخبارالحلاج. اخبار قضاه بغداد. اخبارالوزراء. اخبار الربط و المدارس. طبقات الفقهاء. المقابرالمشهوره. و از همه بزرگتر تاریخ او مشهور به تاریخ ابن ساعی است در سی مجلد. وفات او674 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صَ دَ)
حمار وحشی. گور. گورخر. حمارالوحش. خر وحشی. فرا. سکین
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ءِ)
موفق الدین ابوالبقا یعیش بن علی بن یعیش بن ابوالسرایای اسدی. اصلاً موصلی و مولد او به حلب در 553ه. ق. نحو و حدیث به حلب و دمشق فراگرفت و بعزم صحبت ابن انباری قصد بغداد کرد و در موصل خبر وفات اوبشنید و بهمانجا اقامت گزید و از علمای موصل روایات شنود، سپس بحلب بازگشت و از آنجا به دمشق شد و امام ابوالیمن زین بن الحسن کندی اجازتی که حاکی از علو مقام او در علم و ادب است بدو داد و باز به حلب مراجعت کرد و تا آخر عمر بدانجا شغل تدریس ورزید. ابن خلکان معروف نزد او تلمذ کرده و گوید ابن صائغ در ادب حجتی بود خوش بیان و خوش طبع و مزّاح. او راست: شرح مفصل زمخشری و شرح تصریف ملوکی ابن جنی. وفات در 643
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بِ)
او را کتابی است بنام کتاب الملوک و اخبارالامم. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ فِ)
ابوالمطرف عبدالرحمن بن محمد. از اشراف اندلس وطبیبی استاد. ولادت او به سال 389 هجری قمری بود و در طلیطله میزیست و در ایام القادر بالله یحیی بن ذی النون مقام وزارت یافت. وی در معالجه کمتر به استعمال دوا میپرداخت و بغذا اکتفا میکرد و در صورت ضرورت ادویۀمفرده را بر مرکبه ترجیح میداد. وفات او به سال 467بوده است. او راست: کتاب الأدویه المفرده که بیست سال در تألیف آن صرف وقت کرده است، مشتمل بر آنچه جالینوس و دیسقوریدس در این فن داشته اند و آن کتابی کامل و مرتب است و جزئی از آن به لاتین ترجمه شده و کتاب الوساد در معالجات امراض مختلفه و کتاب المجرّبات و کتاب تدقیق النظر فی علل حاسهالبصر و کتاب المغیث
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری. در سال 61 ه. ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیدالله بن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد، در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل، جلوسی سخت بتکبر و مهیب
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
الکلابی. یکی از فصحای عرب است
لغت نامه دهخدا
ابن صاعد، پسر هارون صابئی، مکنی به ابونصر، اهل بغداد و مقیم در همانجا، در طبابت دست داشت و به درمان و معالجه بیماران مشهور بود، وی رئیس و ساعور پزشکان در بیمارستان عضدی بود، در رمضان سال 444 هجری قمری وفات یافت، (اخبارالحکماء ص 338)
لغت نامه دهخدا